رضا عاشق خانوم نادری پرستار توی آسایشگاه روانی شده و خواب و خوراک ازش گرفته شده .
تا اینجا اپیزود پنجم هر فصل، جایی بود که شخصیتهای روایتشدهی همون فصل رو میبردم توی یک داستان خیالی.
اما از این فصل به بعد، تصمیم گرفتم یک خط ثابت داشته باشیم: «آسایشگاه ۴۰۴».
چهار دیوونه با ذهنهای عجیب و نگاههای متضاد، هر بار دربارهی یک موضوع تازه بحث میکنن.
نادر و منوچهر و فرهاد و رضا
این تغییر باعث میشه مخاطبهای جدید هم بدون شنیدن همهی اپیزودهای قبل بتونن با داستان آخر فصل همراه بشن،
و شنوندههای قدیمی هم هر بار با یک تجربهی متفاوت، ترکیبی از طنز، غم، فلسفه و زندگی روبهرو بشن.
پایان فصل پنجم
- اینستاگرام :
@error4.0.4podcast
سـایـه
3 ماه پیشواقعا عالی بود 🥲
سـایـه
3 ماه پیشجدا از گویندگی و داستان بسیار عالیتون ، لحجه شخصیت فرهاد خیلی جالب بود😂🙏🏻
در این قسمت، میریم سراغ زندگی مردی که ت...
وقتی دروغ، بلندتر از واقعیت فریاد میزنه...
یه روز بیدار میشی، پشت میزی نشستی که د...
این قسمت، یه شب تاریکه. جایی وسط ذهن جو...
چهار نابغه با ذهنهایی متضاد <...
از مادها تا ایران و اسرائیل؛...
این روزا که همهچی بوی ترس گرفته و آسمو...
اگه یه روز از خواب پا شی و بفهمی صدا بر...
هرچی ازم مونده رو بعد مرگم آتیش بزن.
تمامی حقوق این وبسایت متعلق به شنوتو است